دستهایم را محکمتر فشار بده نازنینم . . .
اینجا خیلی ها سر جدایی تو و من شرط بسته اند . . .
عاشق
|
مهم نیست عمر کوتاه باشد یا بلند . . . میگن عاشق بی قراره همیشه چشم انتظاره برای چشمای عاشق گریه کردن افتخاره میگن عاشق دل شکسته است زبونش همیشه بسته است میگن عاشقا همیشه کشتیشون به گل نشسته است آرزوهاشون قشنگه دلاشون صاف و یه رنگه نمیدونم چرا دنیا داره با اونا میجنگه میگن عاشقا نجیبن تو رفاقت بی رقیبن حقشونو نمیگیرن تو این دنیا غریبن.
عـــــاشق” را کـــه بــرعکــــس کنـــی
می شــــود “قـــشاع”
فدای اون گل که یه روز به یکی میخواد بده دست فدای اون دویدنات وقتی میگیره نفست
فدای صبر و طاقتت فدای بی حوصلگیت
فدای بچه بودنت ، فدای کل زندگیت
فدای مخمل صدات که خوندنت بال منه
اجازه میدی به همه بگم که این ماله منه
فدای اون بالشی که گاهی بهش تکیه بدی
فدای اون چیزی که تو بخوای یه روز هدیه بدی
فدای پیچ و تابای اون موهای مجعدت
فدای (نه نمی خوامت) فدای اون دست ردت
فدای عطر خنده هات ، فدای طعم موندنت
فدای دوس نداشتنات ، حتی فدای روندنت
فدای تو که هیچ روزی هیچکی نمیشینه به جات
فدای هر چی تو داری مخصوصا اون رنگ چشات
فدای لحظه ای یه بار تو رویا ها بوسیدنت
فدای لحن سلامات ، فدای روز دیدنت
فدای اون قول دادنات حتی اگه عمل نشه
یعنی کسی هس که توی رنگ چش تو حل نشه ؟
فدای اخم ابروات ، ابروای بی حوصلت
فدای هر چی تو بگی ، حتی شکایت و گله ات
فدای کوچه هایی که می گذری از کنارشون
فدای عکسات که دارم همیشه یادگارشون
دنیا بهونس عزیزم ، فدای اسمتو خودت
منو ببخش اگه نشد ، نشد بیام تولدت بهم ثابت شده
بهم ثابت شده وقتی یه چیزو به زور از خدا بخوام دلش نمیاد ناراحتم کنه و بهم میده اما
پشیمون میشم که چرا چرا انقد اسرار کردم...
بهم ثابت شده که خدا صدامو میفهمه و با جون دل کمکم میکنه...
بهم ثابت شده که اگه صبر داشته باشم بهترینارو دارم...
بهم ثابت شده که رویاهام یکی یکی محقق میشه...
بهم ثابت شده که اگه به درد کسی بخندم دردم میشه خنده دارترین درد دنیا...
بهم ثابت شده اگه به کسی کمک کنم خدا تو همون شرایط به خودم کمک میکنه...
بهم ثابت شده که هر چی خدا بخواد همونه نباید بیخود خودمو اذیت کنم...
بهم ثابت شده که هر دستی بدم از همون دستم پس میگیرم...
بهم ثابت شده که محبت زیاد از حد دشمنامو زیاد میکنه و دوستامو کم....
بهم ثابت شده قضاوت بیجا چقد تو روحیه ی خودم تاثیر داره...
بهم ثابت شده که هر چی سکوت کنم بزرگترو بزرگترم...
بهم ثابت شده که اگه خودمو درگیر دیگران کنم خودم نابود میشم..
بهم ثابت شده که هیچ چیز به ظاهر آدما نیست...
بهم ثابت شده که وقتی عزمم رو جزم کنم کارمو تا اخر انجام میدم اما وقتی فقط حرف بزنم
هیچ کاری رو انجام نمیدم...
بهم ثابت شده که اگه بخوام بهترین باشم فقط نباید به ظاهرم برسم...
بهم ثابت شده که آدمایی که گنده گنده حرف میزنن
خیییییییییییلی حقیرن و اصلا بزرگ نیستن...
بهم ثابت شده که اگه کاری کنم که مردم دوسم داشته باشن چقد باعث سربلندیمه
بهم ثابت شده که اگه بخوام سریع عوض شم فقط اصالتم رو زیر سوال میبرم...
بهم ثابت شده که اگه میانه رو باشم همیشه آدم بدرد بخور و بزرگی ام..
بهم ثابت شده که کمک کردن به دیگران مشکل خودمو برطرف میکنه...
بهم ثابت شده که غرور به درد جرز لای دیوار میخوره...
بهم ثابت شده که عشقمو به پای دوستم بریزم اما اعتمادمو اصلا...
بهم ثابت شده که همه چیز تو نماز خوندن واسه خدا نیـــــــــــــــــــــــــــست....
بهم ثابت شده که اگه بخوام آدم کاملی باشم این نیست که فقط دولا راست شم و
اسه خدااااااااااا
بهم ثابت شده که هرکسی یه خصلت داره و به خودش ربط داره نه من...
بهم ثابت شده که اگه اشتباهم رو نپذیرم فقط و فقط خودمو گول زدم...
بهم ثابت شده که همیشه منتظر حمله ی کسی باشم که بهش زیادی مجبت کردم.
به ثابت شده که خوب و بد زندگیم فقط و فقط به دست خودمه...
بهم ثابت شده که هرچقدر واسه گذشتم حسرت بخورم ایندم خرابتر میشه...
به ثابت شده که هرچقدرم خوبی کنم کمه...اما به جا!!!!
بهم ثابت شده که تنها بودن تو جمع نشونه ی بی کس بودن نیست...
بهم ثابت شده که یه کاغذ مچاله هیچ وقت مثه روز اولش نمیشه...زندگی هم همینجوره.
بهم ثابت شده که وعده ندم عمل کنم.
بهم ثابت شده که گریه هیچ وقت نشونه ی ضعف نیست...
بهم ثابث شده که اگه بخوام باارزش باشم باید ساکت و فروتن باشم...
بهم ثابت شده که یه کار رو آروم آروم انجام بدم تا واسه آدما مزه داشته باشه...
نه اینکه یهو بشم یه آدمی که حتی خدا هم تعجب کنه...
بهم ثابت شده که اگه داغون داغون شدم هیچ کس مثه خانوادم خوبم رو نمیخوان...هیچ کس
مثه اونا دلسوزم نیستن ...بقیه آدما دیگه رنگ و بوی اعتـــــــــــــــــــــــــــــماد ندارن ...
بهم ثابت شده که هرکسی عشقو تجربه نکرده و فقط بیخود داره همش میزنه...
بهم ثابت شده که عشــــــــــــــــــــــــــــــــــــق تا بی نهایت مقدسه و زیبا...
بهم ثابت شده که آدم اگه واقعااااااااااااااا عاشق بشه خدا
رو اون لحظه تو وجود خودش حس میکنه...
بهم ثابت شده که عشق عشقـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه نه قصه و کتاب...
بهم یه دنیاااااااااااااااااااااااااااااااا حرف ثابت شده که باید اونارو بپذیرم...
بهـــــــــــــــــــــــــــــم ثابت شده که مـــــــــــــــــــــــــن هیچ وقت تنها نیستم... بهم ثابت شده خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااا مااااااااااااااااهه ماه ماه ماه... بهم ثابت شده که.....
تا ابد عاشقتم
تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی تو خاطره ای هستی ماندگار در دفتر دلم که فراموش نمیشوی همیشه تو را در میان قلبم میفشارم تا حس کنی تپشهای قلبی را که یک نفس عاشقانه برایت میتپد از وقتی آمدی بی خیال تمام غمهای دنیا شدم و تو چه عاشقانه شاد کردی خانه قلبم را از وقتی آمدی گرم نگه داشتی همیشه آغوشم را ، عطر تنت پیچیده فضای عاشقانه دلم را همیشه پرتو عشق تو در نگاهم میتابد ، همیشه دلم به داشتن تو می بالد، دستانم دستان تو را میخواهد و اینجاست که گلویم ترانه فریاد عشق تو را میخواند ، دلم تو را میخواهد، دلم تو را میخواهد به عشقت تکیه کرده ام سالها ، نترسیدم از جدایی و اشکها ، عشق را آنگونه که هست دیدم و تو را آنگونه که بودی خواستم ، تو را همین گونه که هستی میخواهم ، چون همین گونه مرا عاشق خودت کردی ، همینگونه مرا اسیر عشق و محبتهایت کردی از وقتی آمدی ، آمدنت برایم یک حادثه شیرین در زندگی ام بود، گرچه میترسیدم از پایان راه اما همسفرت شدم تا اینجا که رسیده ایم در کنار ماه…. من تو را دارم و به هیچکس جز تو نمی اندیشم مال من هستی و همین است که من زنده هستم ، در قلبم هستی همین است که همیشه شاد هستم جنس نگاهت درخشان بود که قلبم عاشق چشمانت شد، و اینگونه همه روزهایم فدای یک روز با تو بودن شد، و حالا میخواهم تمام عمرم را فدای عشق بی پایانت کنم…. تو مثل و مانندی نداری ، تو فرشته ای و در قلبت جای تاریکی نداری تو ستاره ای هستی در آسمان دلم که هیچگاه خاموش نمیشوی…. یک شبی مجنون نمازش را شکست
بعضی آهنگها و ترانه ها برای گوش دادن ساخته نشده اند … زندگی چیست؟؟؟
نمیدانم زندگی چیست؟؟ اگر زندگی شکستن سکوت است سالهاست که من سکوت را شکسته ام۰ اگر زندگی خروش جویبار است سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکانم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم. بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم که بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما باهات میدوم اگه یه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون من قبل از تو میمیرم. برای تو مینویسم.....
برای تو می نویسم........ برای تويی كه تنهايی هايم پر از ياد توست... برای تويی كه قلبم منزلگه عـــشـــق توست... برای تويی كه احساسم از آن وجود نازنين توست... برای تويی كه تمام هستی ام در عشق تو غرق شد... برای تويی كه چشمانم هميشه به راه تو دوخته است... برای تويی كه مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاك خود كردی... برای تويی كه وجودم را محو وجود نازنين خود كردی... برای تويی كه هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است ... برای تويی كه سـكوتـت سخت ترين شكنجه من است.... برای تويی كه قلبت پـاك است... برای تويی كه در عشق ، قـلبت چه بی باك است... برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است... برای تويی كه عـشقت معنای بودنم است... برای تويی كه غمهایت معنای سوختنم است... برای تویی که آرزوهایت آرزویم است.......... نامه ی من به تو...
... دیشب دور از تو قلم برداشته و متن زير را برايت نوشتم تا بداني دور از تو چه مي كشم . من نمي گويم با من حرف نزنی مي ميرم ولی اگه حرف بزنی زنده می مونم حالا احساس امشبم را بخوان : تو شب را با بالش خيس از اشك بسر كردن و از ترس اينكه دلدارت دور از تو چه مي كند و دستت را بي هوا به سويش كه دردسترست نيست دراز كردن وخود را در حفره هاي تنهايي يافتن را تا حالا حس كرده اي ؟؟؟ تو براي گريه كردن منتظر اشك شدن و بي دوست بودن را با تمام وجود در يافتن و با حسرتهاي بي پايان به اميد اينكه روزي شايد فقط یه جمله محبت آمیز از او بخوانی و بيهودگي اين انتظاررا تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ به كسي دل بستن و دور از شهوت شبها را با موزيك حسرت و ترنم اشك به صبح رساندن و تك تك اميدهاي به ياس تبديل شده دلت را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ تو زندگي كردن با روح دوست و شبها را به ياد مهتاب رويش و ستارگان چشمان دلدارت به صبح رساندن را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ تونبض و تپش عشق را در رگهاي دستانت كه هر لحظه شوق در آغوش گرفتن يارش را دارد و خود را در تنهايي شب ميان گريه هاي سياهي شب محصور ديدن را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ تو به درون وتفكرات عاشقانه برگشتن و سراپا درد عشق بودن و درمان نداشتن را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ تو تا لحظه اي كه اشك چشمانت خشك نشده گريه كردن و با نگاههاي عميق پر ازحسرت عشق به همه جا نگاه كردن را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ تو كسي را كه بيش از همه دوست داري و دستت به آن نميرسد و بدون حضورش لحظه اي آرام و قرار نداشتن را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ تو محرم اسرار تنهائيت فقط قلم وكاغذ بودن و چشم به سفيدي كاغذ و اشك قلم دوختن را تا حالا احساس كرده اي ؟؟؟ نمي دانم ..... ولي من تمام آنچه كه گفتم با تمام وجودم احساس كرده ام . تو هم بنويس دردها و حسرت دور از يار بودنت را به دست چه كسي درمان خواهي كرد . اگه مال من بودی
اگه تو مال من بودی دنیا یه رنگ دیگه داشت
میشد با هر نگاه تو تو آسمون ستاره داشت
اگه تو مال من بودی اینقدر غریب نمیشدم
من چی می خواستم از خدا دیگه که پیشت بودم
اگه تو مال من بودی چشام به چشمات شک نداشت
تنگ بلور آرزوم مثل حالا ترک نداشت
اگه تو مال من بودی جهنمم بهشت میشد
قصه عشق ما دو تا عبرت سرنوشت میشد
اگه تو مال من بودی برگ ها تو پاییز نمیریخت
شمعی که پروانه داره اشک غم انگیز نمیریخت
اگه تو مال من بودی دنیا یه رنگ دیگه داشت
میشد با هر نگاه تو تو آسمون ستاره داشت داستان عاشقانه
سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟ حتما به ادامه ی مطلب برید..... ادامه مطلب ای کاش....
ای کاش در دنیا همه ی مردم عاشق بودند، ای کاش دلها در سینه سنگ نبود. ای کاش عشق در میان عاشقان فروختنی نبود، ای کاش عشق از روی چشمها قابل تشخیص بود. ای کاش... ای کاش اشکهای تنهایی شب ، لب می گشودند و از دل عاشق حرف می زدند ، دلی که هر شب چشمانش بارانی است. ای کاش... ای کاش در خواب می دیدمش تا با اشک بهش بگم که عاشقونه میپرستمت. ای کاش... ای کاش ابر بودم تا وقتی که به یاد تو می باریدم ، همه می دیدند و شاهد می شدند و شهادت می دادند که چگونه برای رسیدن به تو لحظه شماری می کنم.
دوستت دارم
هرچه باشی خوب یا بد دوستت دارم بدان من با همه آتش بجانی دوستت دارم درون آیینه با یک نگاه ساده می فهمی که تنها آنقدر که دلستانی دوستت دارم به عاشق ماندن و تنهایی و پژموردگی سوگند که تو حتی اگر با نمانی دوستت دارم غزل پایان گرفت و من در اینجاخوب می دانم بدانی یا ندانی جاودانی دوستت دارم
دلم گرفته
خدايــــابه خدادلم گرفته
دلم گرفته از این روزگار دلم گرفته از این روزها که خیلی تاریکتر از شبها شده
دلم گرفته از این شبهای بی ستاره
دلم گرفته از این قاب عکس خالی
دلم گرفته از این گلدونهای بدون گل
دلم گرفته از این انسانهای بدون دل
دلم گرفته از این که می خواهم سکوت را بشکنم اما نمی تونم
دلم گرفته از این که هنوز با کوه سخن نگفته از غصه متلاشی شد
دلم گرفته از این که چه کسی حرفم را خواهد شنید؟
دلم گرفته از این که گفتی میایی ولی نیامدی
دلم گرفته از این که چرا اسمون من سیاه وتیره شده؟چرا؟
دلم گرفته از این که چرا خونه من پنجره نداره؟
دلم گرفته از این که می خواهم بخندم اما نمی تونم
دلم گرفته از این قلم هم مرا یاری نمی کند
قلمی که با ریختن اشکهایم دیگر تاب و توان نوشتن را ندارد
خدایا به خدا دلم گرفته
که می خواهم بخندم اما نمی تونم دلم گرفته از این قلم هم مرا یاری نمی کند قلمی که با ریختن اشکهایم دیگر تاب و توان نوشتن را ندارد خدایا به خدا دلم گرفته
عشق اول
عشق اول، مهربونم، سرتو بذار رو شونم
عشق اول، عشق آخر
نکنه هنوز نگفتم که چقدر عاشقت هستم
اگه تو حتي ندوني از منم نام و نشوني
عشق اول، عشق آخر، نکنه خوابم دوباره
نکنه تنهام بذاري، بشه قلبم پاره پاره
دوست دارم
هر چی عطر گل یاسه مال تو هر چی احساسه نیازه مال من هر چی حرفای قشنگه مال تو هر چی گوشه و کنایست مال من
هر چی آهنگه قشنگه مال تو صدای ساز شکسته مال من کوه بیستون با نقشش مال تو همه تیشه و رنجش مال من
هر چی آسمون صافه مال تو هر چی ابرای سیاهه مال من هر چی روزای بلنده مال تو یه شب سیاه ابری مال من
اون شبای پرستاره مال تو یه دونه ماه و نشونش مال من هر چی دریاست توی دنیا مال تو یه چیکه قطره بارون مال من
تموم رنگای عالم مال تو یه دونه رنگ قشنگش مال من دوتاچشمای سیاهم مال تو یه دونه خنده نازت مال من
تموم عشق و امیدم مال تو یه دونه بوسه گرمت مال من هر چی خاطرات خوبه مال تو یه تیکه دفتر کهنه مال من
هر چی شادی، هر چی خنده ست مال تو تموم غصه عالم مال من هر چی بوده و نبوده مال تو یه دونه آلبوم خالی مال من
قلبم برایت میتپد...
تاحالابهت نگفتم...
تا حالا بهت نگفتم ولی حالا میخوام بگم بی تو میمیرم .. میخوام بگم تو دنیای منی .. میخوام بگم دوستت دارم فقط به خاطر خودت میخوام بگم شدی مجنون عشقم … میخوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم ! میخوام بگم که میخوام دلمو فرش زیر پات کنم .. میخوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !! میخوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !! میخوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم … میخوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم … میخوام بگم مثل خرابههای بم خرابتم … میخوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم .. میخوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !! میخوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !! میخوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم .. میخوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم … میخوام بگم هر شب با خیالت میخوابم !! میخوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !! میخوام بگم حاضرم قشنگترین لحظههام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم .. میخوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !! میخوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….! چقدرمنودوست داری؟
پرسید چقدر مرا دوست داری ؟ سکوتی کردم چند لحظه به چشمهایش خیره شدم ،
گفتم :
دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقم ، عاشق یک عاشق واقعی ، عاشق تو....
عاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری میکند ،
به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارم....
به اندازه تمام لحظه های زندگی ام تا آخر عمرم عاشقم !
به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم ، دوستت دارم !
به عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو در زیر باران قدم میزنم عاشق بارانم
به عشق آمدن باران و به اندازه تمام قطره های باران دوستت دارم !
به عشق تو به آسمان پر ستاره خیره میشوم ،
به اندازه تمام ستاره های آسمان دوستت دارم!
به عشق دیدنت بی قرارم ، حالا که تو را دارم هیچ غمی جز غم دلتنگی ات
در دل ندارم،به اندازه تمام لحظه های بیقراری و دلتنگی دوستت دارم ...
من که عاشق چشمهایت هستم ، عاشق گرفتن دستهای مهربانت هستم ،
به عشق نگاه به آن چشمهای زیبایت دوستت دارم..
لحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است ، آنگاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن
نفسگیر است !
به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارم !
من که تنها تو را دارم ، از تمام دار دنیا تنها تو را میخواهم ، تو تنها آرزویم هستی
به اندازه تمام آرزوهایم که تنها تویی ، به اندازه دنیا که میخواهم دنیا نباشد و تنها تو
برای من باشی ، به اندازه همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو ای
عشق من ، ای بهترینم به عشق همه این عشقها دوستت دارم !
پرسیدم به جواب این سوال رسیدی؟
اینبار او سکوت کرد و اینبار او با چشمهای خیسش به چشمهایم خیره شد!
اشکهایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه همچنان ادامه داشت
و باز گفتم : به اندازه وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست دوستت دارم! آغازی دوباره...
آغازی دوباره
آغازی بی پایان دوستت دارم … چند نقطه بی انتهاست این دوست داشتن
بی پایان است این دلبستن محال است دلکندن خیال است دل بریدن
چون این آغاز، بی پایان است . جدایی ؟ نه عزیزم یک خواب و خیال است!
در خواب هم میبینم رویاهای عاشقانه ی با تو بودن را شیرین است این خواب عاشقی ، چه برسد به لحظه های بیداری
نفسی دوباره
به عشق تو ای همنفس من یک زندگی دوباره
بی خیال گذشته ها تویی عشق اول و آخر من
میخواهم این باران، همین باران عشقت، تا ابد در قلبم ببارد
اگر زندگی ،همیشه با تو بودن است ، دلم نمیخواهد هیچگاه بمیرم اگر آن مردن ، از عشق تو مردن است ، دلم میخواهد در همین لحظه فدایت شوم اگر عشق تلخ است ، شیرین است برایم این تلخی ها
وقتی تو آمدی محو شد در اتاق تاریکم ، آن تنهایی
وقتی تو آمدی باز شد پنجره ی روشنی ها دیدم آسمان آبی را ، دیدم مظهر یکرنگی ها را حس کردم عشق پاکی را ، عاشق شدم ،
دل بستم و مطمئن باش تا آخرش با تو هستم آغازی دوباره، قلبم دیگر تنها نیست ، با تو جان گرفته است دوباره
آغازی بی پایان ، مرا از غروب عشق نترسان طلوع عشق ما ، غروبی نخواهد داشت ،
قلب من با تو ، هیچ غمی نخواهد داشت..... |
|