داستان عاشقانه
داستان عاشقانه

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟


معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

لنا گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب


بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو به خاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هرکسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت لنا نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راحتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

عشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود: لنای عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (ب.ش)

لنا که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

لنا به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر لنا اومدن دنبال لنا برای مراسم ختم یکی

از بستگان

لنا بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای لنا شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره لنای قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

لنا همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد


نظرات شما عزیزان:

vahid
ساعت10:47---16 اسفند 1391


kako parsi
ساعت22:57---6 اسفند 1391
عشق برای کلاس نیست تارنمای خوبیه بدون که موضوعه عشق موضوع نمیشه
بنظرم بیشتر بدرد سکته زیر پتو میخوره عشق یک اشتباه هست عشق یعنی اخرش بپرسی::: چی شد چرا اینطوری شد تو این دنیا شاید فقط یه مرده شور بعد مردن یه عاشق بهش فکر بکند

هیچکسی هم برات کف نمیزنه
من اول عاشق خودم هستم و به خاطر خودم عاشق تو شدم

این قصه ها تموم شده دیگه نیا دور و برم
رفاقتت مال خودت
تصویر زیبایی هست
مشکلی نیست جز.......................
غم غرور
اشک های بی مخاطب
خیط شدن تو زندگی
همش زندگی با یک ذهنیت بد
بازی با احساسات
دنبال مقصریم
چند سال رو نابود میکنیم
و اخرش میگیم مبارکش باشه
سواستفاده رو تحمل میکنیم
اخر همه چی به بیخیال ختم میشه
:-
((
اینی که میبینی ماجرای عقد طرفه
و حس اخر عاشق
یک کلاغ وسط یک کوچه پر برف
اون هم برف شادی


✖ فـــهیمه - فـــرزانه ✖
ساعت16:43---27 بهمن 1391
گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها

حسرت ها را می شمارم

و باختن ها

وصدای شکستن را

... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم

وکدام خواهش را نشنیدم

وبه کدام دلتنگی خندیدم

که چنین دلتنگــــــــــــــــم...؟!؟!


✖ فـــهیمه-فـــرزانه ✖
ساعت10:56---10 بهمن 1391
لیاقت میـــــــخواهد...


بودن در قلب آدمی که تمام دنیایش،


حرف های نــــــــــــزده اش است...!!!


mina
ساعت16:41---4 بهمن 1391
خیلی داستان قشنگی بود

✖ فـــهیمه-فـــرزانه ✖
ساعت22:49---26 دی 1391
لعنت به تو ای " دلـــ " که همیشه جائی جا میمانی که تو را نمی خواهند....!!!

یه بنده خدا
ساعت11:43---24 دی 1391
خیلی پسته قشنگی بود من عاشق داستانای عاشقانه ام.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 18 دی 1391برچسب:, ] [ 11:24 ] [ سارا ] [ ]
مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ،